من من (گویش این روزهای تو)
پسرم عزیزم پسر سپید روی من با موهای طلایی رنگ دلیل من برای زنده بودن و زندگی کردن دوستت دارم
تا به امروز یک سال و 6 ماه و 20 روزه هستی و سرشار از نیاز و خواهش دست من و بابایی رو میگیری و به زبون خودت میگی (من من ) و ما رو میبری به طرف هر چه بخواهی .................{من من} از صبح تا شب کار تو اینست {من من} حتی در مهمانی ها هم (من من)
مامان: آه مامان یکم استراحت بده تو: ( من من ) مامان: باشه بریم تو: و بعد انگشتم را در میان دستهای کوچکت میگیری و میبری.
عزیزم انقدر از صبح تا شب تو را بوسه میزنم که تعدادش از شماره خارج است تا جایی که گونه های لطیفت قرمز میشود . و بوسه هایی که مرا میزنی چه شیرین ودلنشین است . وقتی میفتی و دست یا پایت درد میگیرد بلافاصله پیشم دوان دوان می آیی تا بوسه ام را نثارت کنم تا دردت زود خوب شود .
این روزها یک دو سه راهم خوب و واضح میگی البته اگر بخواهی خودت رو از جایی پرت کنی ولی نمیدونم چرا چیزهای بیشتری نمیگی فکر کنم بعدا بخوای جمله بگی .......مثلا یک دفعه بگی مامان جون عاشقتم ههههههههههههههههههه ........
عکسها در ادامه مطالب
من و کوروش
من
من عاشق خیارم
من از تو میوه ها فقط خیارا رو میخورم
من وقتی از مهمونی میرسم خونه اولین کاری که میکنم سراغ کامیونم میرم از این سره خونه به اون سره خونه حرکت می کنم حتی نمیزارم مامان جونم لباسامو در بیاره
من با مظلومیام
من و آرتین در حال نوازندگی
من در حال نوازندگی
من و ثنا
من رژ زدم