بعد از یک تاخیر 8 ماهه
عزیزم آخرین باری که برات پست گذاشتم تو وبلاگت 27 دی 92 بود بعد از اون موقع اتفاق های خوب و بد زیادی افتاده که نمیتونم همه انها رو برات بزارم متاسفم که نتونستم 8 ماه ازت چیزی بنویسم و عکسی بزارم تو این مدت خیلی بزرگ شدی و به قول خودت مرد شدی یه حرفهایی می زنی که من و بابایی شاخ در میاریم شعر می خونی . اگه بخوام کارها و عکسایی که تو این 8 ماه کردی و بنویسم باید فقط یک ماه اینجا بشینم و تعریف کنم ولی سعی می کنم از حالا به بعد تنبلی نکنم و حوصله به خرج بدم و اندر احوالات پسرم سامیار بنویسم .
چند تا عکس برات میزارم ببنی تو این 8 ماه چقدر بزرگ شدی گل پسرم
عکسها در ادامه مطالب :
سامیار دوباره دخمل می شود اسفند 92
فروردین 93 با سفره هفت سین
پارک ملت اردیبهشت 93
خرداد 93 دریای رامسر ( اینجا رفتیم مسافرت خیلی مریض شدی مسافرت به همه حروم شد)
تیر93 (بلدر فریبا جون) خونه مامانی
مرداد93 پارک ملت در حال آب بازی کردن بهت خیلی خوش گذشت
اینم نی نی دایی جون , علیرضا (کته کوله کویت)