عشقم
عزیزم پسر بهاری من روزها داره سپری می شه و تو روز به روز داری بزرگتر میشی و قد میکشی و میدونم بعدا در حسرت این روزها می مونم , عزیز دلم وقتی می خندی انگار تمام دنیا داره میخنده و هیچ صدایی زیبا تر ار صدای قهقهه های تو نیست که تمام فضای خونه رو پر میکنه . هیچ بازی قشنگتر از این نیست که من دنبالت می کنم و تو از دستم فرار میکنی ذوق می کنی و هیچ زبانی به قشنگی زبان کودکانه تو نیست و با حرکات دست و زبان کودکانه ات سعی می کنی تمام منظورت را به من بفهمونی و هیچ رقصی قشنگتر از رقص پسرم نیست که با دستای کوچک و پاهای ظریفت می رقصی و دور مزنی و ناج ناچ می کنی وقتی به طرفم میای و میگی ماما و دستاتو باز می کنی تا بغلت کنم وقتی با اون چشمای معصوم و قشنگت به من عاشقانه نگاه می کنی و بعد می خندی وقتی کنارم می خوابی و تقاضای شیر می کنی وقتی شیر میخوری دستامو میگیری و زیر بغلت میزاری و دستمو نوازش می کنی تا آرامش بگیری انگار خدا تمام دنیا رو بهم میده نمیدونم در روز چند تا بوس میکنمت نمیدونم در روز چند دفعه بوت می کنم نمیدونم در روز چند دفعه نسیم نفستو لمس می کنم نمیدونم چند دفعه تو رو تو بغلم فشار میدم فقط اینو میدونم که بدون تو لحظه ای نمیتونم .
مامان جون بهم میاد ..........................
ای بابا چرا اندازم نمیشه . اههههههههههه
دیگه کار از خرابکاری و شیطنت گذشته .......................