سامیارسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

سامیار نفس مامان

روزهای پایانی سال 1390

1390/12/27 14:33
نویسنده : هانی
346 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم روزهای پایانی سال ١٣٩٠ را داریم سپری می کنیم در حالیکه تو روز به روز داری بزرگتر و بزرگتر می شی سال ١٣٩٠ بهترین سال زندگی من بود چرا که خدا فرشته زیبایی به من هدیه داد و شاهد رشد کردن ارزشمندترین هدیه خداوند هستم.

عزیزم چند وقته که هر چیزی که می بینی می گیری و ازش بلند می شه خیلی  تلاش می کنی تا بتونی راه بری - چند وقت هم هست که ادای غذا خوردن رو در میاری یعنی قاشتو می زنی توی ظرف غذا و تو دهنت می زاری -رقصیدن هایتم خیلی دیگه حرفه ای شده انچنان قری می دی که ادم از خنده قش می کنه با کوچکترین صدای آهنگی دستاتو می چرخونی و ناچ ناچ می کنی حتی توی مغازه ای که آهنگ بزاره تو نمی تونی خودتو کنترل کنی - عزیزم مامان و بابا خیلی قشنگ و واضح با اون صدای قشنگت ادا می کنی و دیگه منظورت از ماما و بابا شخص واقعی خودشنه - بابایی وقتی وی ره سر کار دنبالش راه می افتی و گریه می کنی و می گی بابا  ....(گریه...)  ....بابا.....(گریه...) برای همین بابایی یواشکی می ره تا اون اشکای قشنگتو نبینه......   عزیزم با اینکه هر لحظه و هر ثانیه کنارتم ولی از دیدن روی قشنگت سیر نمی شم

 سامیار در حال خرید و رقص

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سپید مامان علی
21 فروردین 91 16:03
عزیزممم......سامیار جونی هم مثل علی دنبال باباش گریه میکنه.........دوست دارم بچلونمت خوردنیه من