سامیارسامیار، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره

سامیار نفس مامان

سومین مسافرت سامیار ، جزیره ای در خلیج فارس(قشم)

1390/12/3 22:30
نویسنده : هانی
377 بازدید
اشتراک گذاری

 صبح 25/11/90 من و تو و بابایی با ماشین حرکت کردیم از شهر های فردوس و کرمان رد شدیم رفتیم بندر پل ماشین گذاشتن روی لنج و جزیره قشم، بندر لافت پیاده شدیم وقتی رو لنج بودیم وقتی دریای خلیج فارس و دیدی انقدر ذوق می کردی که همه مردم نگات می کردن خیلی خوشحال بودی و همش دست دسی می کردی دریا رو که میدی همش لبات گرد می کردی و می گفتی اواو او خیلی با نمک شده بودی 4 روز قشم بودیم همه بازارهاشو دیدیم و خرید می کردیم و چیزهای خوشگل خوشگل برات خریدیم تو بیشتر تو کالسکت بودی و کیف می کردی و دچار تعب زدگی شده بودی چون صبحا که از خواب پا می شدی همش می دیدی بیرونیم و تو هم که عاشق ددر و دیگه .....اونجا با دخترهای چینی جور می کردی چون باهات بازی می کردن و شکلک در میاوردن تو هم خوشت میومد چند تا جای تاریخی هم رفتیم مثل قلعه پرتقالیها و غارهای خوربس خیلی قشنگ بود راستی تو قشم که بودیم دیدم 2 تا دندون نیشت زده بیرون. هوا خیلی عالی بود وقتی می دونستیم مشهد خیلی سرده و داره برف می یاد ولی اونجا گرمه تو با استین کوتاه بودی کلی حال می کردیم . در ضمن اونجا تا جایی که می تونستم قلیه ماهی خوردم آخه خیلی خوشمزه بود. خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت اول فکر میکردم ممکنه خیلی اذیت کنی ولی بچه خوبی بودی و حسابی چیزهای جدید یاد می گرفتی از دستت از خنده می مردیم عزیز دلم خیلی دوست دارم جونم به جونت بنده این مسافرت به خاطر وجود تو با وجود اون خنده های نازت یک چیزه دیگه بود. خیلی خوش گذشت

سامیار در قشم

سامیار و مامانی در خلیج فارس 

سامیار و بابایی در قلعه پرتقالیها 

سامیار و بابایی در غار خوربس

سامیار و چینی ها

سامیار در غار خوربسسامیار با یک دوست بندرعباسی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

پرشانا
15 اسفند 90 15:30
سلام عزیزم
چه وبلاگ قشنگی کلی لذت بردم.



سپید مامان علی
21 فروردین 91 16:00
به به به این پسر خوشگله مسافرت خوش گذشته آقا کوچولو
مبین فرفری
11 اردیبهشت 91 15:45
بغل چشم بادومی چیکار میکنی بیا پایین