عقیقه
نفس مامان مدتی است که نتونستم وبلاگتو به روز کنم تو انقدر شیطون و بازیگوش شدی که حتی اجازه نمیدی که من بیام و روی صندلی کامپیوتر بشینم .
پسر شیطون و فضول من در عین حال که خیلی مامان و بابا تو خسته میکنی ولی با اون شیرین کاری هات هر روز دلمونو می بری . تو این چند وقت که نتونستم وبلاگتو آپدیت کنم اتفاق های زیادی افتاده .
چند وقت پیش دل دردهای زیادی می شدی دستت رو رو دلت میگذاشتی و گریه می کردی و می گفتی اینجا اینجا خیلی نگران شدیم . انواع اقسام آزمایشها رو انجام دادیم انگل و خون و ..... سونوگرافی ولی خدا رو شکر همه چی عالی بود و دکتر دیگه فکرش به جایی نمی رسید و احتمال داد که اینها شاید همش فیلم و سیانسه و میخوای ما رو نگران کنی . هه هه هه ای ناقلای مامان ................
عقیقه:
چند وقت پیش هم تصمیم گرفتیم برای سلامتی شما و برای محفوظ ماندن از بلایا عقیقه بشی تا خیالمون راحت بشه (( ان شاءا... همیشه سالم و سلامت باشی من و بابا عاشقتیم عزیزم))